جدول جو
جدول جو

معنی ادب سنج - جستجوی لغت در جدول جو

ادب سنج
(فَ)
ادب آموز:
ولیک ای ادب سنج بازار و کوی
بجای اناالحق اناالعبد گوی.
ملاطغری (در تعریف اهل میخانه).
لغت نامه دهخدا
ادب سنج
ادب آموز معلم ادب، شاگرد
تصویری از ادب سنج
تصویر ادب سنج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب سنج
تصویر آب سنج
آلتی برای اندازه گیری وزن مخصوص مایعات، هیدرومتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم سنج
تصویر دم سنج
آلت برای اندازه گیری قوۀ تنفس ریه یا اندازه گرفتن گنجایش شش ها، دستگاهی که با آن حجم هوای شش ها اندازه گیری می شود، اسپیرومتر
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
که طرب سنجد. شادی آزما:
بمیخانه از شام تا صبحدم
طرب سنج احیا چو اهل حرم.
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
که تب را سنجد. آلتی که مقدار تب بیمار را بر اساس زیادت و نقصان حرارت بدن معین کند. میزان الحراره. حرارت سنج. ترمومتر. رجوع به میزان الحراره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدا سنج
تصویر صدا سنج
آلتی است که بدان ارتفاع صوت را سنجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرب سنج
تصویر طرب سنج
آن که طرب را سنجد و آزمایش کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سنج
تصویر آب سنج
وسیله ای جهت اندازه گیری وزن مایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم سنج
تصویر دم سنج
آلت جهت اندازه گیری قوه تنفس ریه
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی که مقدار تب بیمار را بر اساس زیادت و نقصان حرارت بدن معین کند، حرارت سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادب ساز
تصویر ادب ساز
ادب سازنده، تربیت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیب سنج
تصویر شیب سنج
اکلیمتر
فرهنگ واژه فارسی سره
مستراح، مکان مستراح
فرهنگ گویش مازندرانی
با ادب، از ادبیّات
دیکشنری اردو به فارسی